سنگ هاي زندگي گلهاي باغم را نشانم دادند. و حالا پاهايم نا اميدترين هستند كه به كوچكترين سنگ و چاله ها گير ميكنند؛ و منرا به زمين مياندازند. چشمهام فقط سنگهاي باغ خودم رو ميبينه. و زبونم ميگه: "هرچي سنگِ براي پاي لنگِ" پاهايم بي رمغ است، چشمهايم ضعيف. اما بيني ام! بايد مشام بيني ام را قوي نگه دارم؛ كه گلهاي روي زمين را بو بكشد. كاري با دستانم بكنم كه جاي خالي اميد را در پاهايم پر كند. مرا از جا بلند كند و وادار به حركت شوم. در دلم پروانه اي بسازم تا از روي سنگ ها پرواز كنم. به جايي برسم كه چشم بسته حركت كنم. و براي انگيزه فقط پاهايم را بغل كنم. آنقدر بالا باشم كه مشكلم نداشتن مشكل سر راه باشد. انقدر تاب بياورم كه باور كنم سنگها همدردانم بودند. #امير_افشار @mazookhiism
داستان كوتاه كه ,كنم ,پاهايم ,سنگ ,حركت ,زمين ,بيني ام ,از روي ,روي سنگ ,سنگ ها ,تا ازمنبع

ذات

كبوتر

مشكلات چشمان ما ميشوند

موفقیت

دوست دارم که من....

عشق

عشق به كفش

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خرید آنلاین قطعات بیل مکانیکی دوو انتشارات دنیای اقتصاد khaterat تعمیرات لوله - تاسیسات لوله رسا تاسیسات فروشگاه سایت بلاگ بیست گردشگری جهان تجهیزات آشپزخانه صنعتی ویژگی‌های ماشین ظرفشویی صنعتی تخفیف ویژه فقط برای امروز Bentleygilj28 local